چرا کسی نیست ؟
چه کسی خواهد توانست
شاپرک های خاموش را
در پایکوبی دلتنگی های من
آرامش ببخشد
اینجا سکوت شب است
تاریکی
ترس رفتن نیست
نبودن تو
مرا این گونه خاموش
و
بی صدا کرده است
چرا کسی نیست ؟
کسی چرا نوشته های انتظار را نمی خواند ؟
من از مرگ هراسی ندارم
از این می ترسم که کسی
نبودن مرا ساده فراموش کند